آنچه باید درباره اختلال خودگفتاری بدانیم

آنچه باید درباره اختلال خودگفتاری بدانیم

دکترنامه/ قزوین یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین گفت: بزرگترین خطری که اختلال خودگفتاری می تواند ایجاد کند این است که بر کیفیت زندگی حرفه ای و شخصی فرد تاثیر می گذارد. خودگویی یک اختلال وسواسی و اجباری است که ممکن است غیرارادی باشد.

خود گفتاری یا به اصطلاح روانشناسی «خودگفتاری» یکی از موضوعاتی است که نظرات متفاوتی را در مورد روانشناسان ارائه می دهد و به همین دلیل دکترنامه با دکتر محمود بهرامخانی گفت وگو کرده است. در روانشناسی بالینی و یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه که در این صورت توضیحات را می خوانید.

اول، تعریفی از خودگویی دارید؟

خودگویی اختلال شدیدی است که بیشتر ماهیت روانی دارد و فردی که دچار خودگویی می شود ارتباطش با واقعیت قطع می شود و در طول بیماری معمولا دچار توهم و هذیان می شود که به آن اختلال روانی می گویند یا دیوانه می شود. که به آن اسکیزوفرنی می گویند و یا او افسرده و روان رنجور است، استرس و احساس گناه زیادی را تجربه می کند که به آن نوروتیک می گویند.

معمولاً خودگویی در افرادی که دارای اختلالات شدیدی مانند اختلالات روان پریشی و اسکیزوفرنی هستند بسیار رایج است. اما بر اساس یک نشانه نمی توانیم بگوییم که این فرد این اختلال را دارد یا خیر. برای تعیین اختلال خودگفتاری معمولاً سایر علائم این اختلال را بررسی می‌کنند.

لطفا در مورد تفاوت روان رنجور و روان پریشی و اسکیزوفرنی بیشتر توضیح دهید؟ آیا اختلال خودگفتاری در این گروه از بیماران به همین شکل ظاهر می شود؟

در مقایسه با افراد روان پریش، خودگویی آنها دارای محتوا و جنسیت متفاوتی است. برای مثال، محتوای خودگفتاری افراد روان رنجور را می توان بسیار معنادار در نظر گرفت. ممکن است معنا نمادین باشد و در خود گفتاری این افراد معنای خاصی وجود داشته باشد. اما در یک فرد روان پریش یک سری کلمات و جملات بی ربط و بی معنی را می توان بیان کرد که ممکن است یک سری توهم پشت این کلمات باشد.

فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است توهمات شنوایی را تجربه کند. او باید همان چیزهایی را که می شنود و با خودش تکرار می کند بگوید، اما از نظر کیفیت، این خودگویی معنای خاصی ندارد. شاید این فقط یک دسته از کلمات است که با هم جور در نمی آیند. اما بر خلاف افراد روان رنجور یا حتی در افرادی که نشانه های این مدل را ندارند، تک گویی ممکن است جنبه خاطره گویی داشته باشد. در نتیجه، اختلالات خودگفتاری باید هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی بررسی شود.

آیا اختلال خودگفتاری همیشه یک اختلال روانی درونی است؟

نه؛ موضوع بسیار مهم دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که خودگویی می تواند با افراد دیگر و فردی که با افراد دیگر صحبت می کند مرتبط باشد، که به نظر من در افراد عصبی همیشه با افراد دیگر صحبت می کند.

معمولاً افراد مبتلا به بیماری های روان رنجور هنگام صحبت در مورد خود به جای نفر دوم و سوم صحبت می کنند که در درون خود قهرمان یا پدیده هستند. اما در افراد روان پریش اینگونه نیست. ممکن است شخص در واقع با فردی که روبروی او نشسته صحبت کند، در حالی که بیمار با شخص دیگری صحبت نمی کند اما همچنان با خودش صحبت می کند. مثل آدمی که جلوی آینه ایستاده و فقط با خودش حرف می زند.

تفاوت بین تفکر در یک بیمار روان پریش و تفکر در یک فرد عصبی چیست؟

باید توضیح داد که تفکر و گفتار موضوعات جدا از هم نیستند. مهم نیست مردم چگونه فکر می کنند، جنسیت گفتار نیز به آن مرتبط است. معمولاً افکار افراد روان پریش بی معنی است و هیچ استعاره و معنایی در تفکر آنها وجود ندارد. به طور کلی، این تفکر آشفته، درهم و گسسته است که در نتیجه گفتار این افراد غیرمنطقی است.

اما در یک فرد روان رنجور، تفکر منطقی و معنادار می تواند تفسیر و نمادین باشد. گفتار او نیز متاثر از آن است و با گفتار و فرآیندهای فکری همراه است و همان طور که تفکر یک فرد روان رنجور با یک فرد روان پریش متفاوت است، به همین ترتیب این دو گروه از بیماران با هر یک تفاوت های زیادی دارند. دیگران در سخنرانی خود

آیا خودگویی حواس پرتی خطرناکی است؟

بزرگترین خطری که اختلال خودگفتاری می تواند داشته باشد این است که بر کیفیت زندگی حرفه ای و شخصی افراد تأثیر می گذارد. خودگویی یک اختلال وسواسی و اجباری است که ممکن است غیرارادی باشد.

در مورد خطرناک بودن این بیماری باید بگوییم که اگر بیمار روان پریشی باشد، افکار او از یک سری افکار سرچشمه می گیرد و افکار او نیز می تواند از یک سری توهمات و هذیان ها ناشی شود که محتوا دارد. از خودکشی و خودکشی

آیا خودگویان از اختلالات خودگفتاری رنج می برند؟ آیا او از بیماری خود آگاه است؟

معمولاً افرادی که خودشیفتگی دارند رفتار وسواسی عجیب و غیرعمدی دارند. مثلاً ممکن است در یادگیری وسواس داشته باشند، یعنی فرد باید با صدای بلند مطالعه کند. معمولاً بیماران با بلند صحبت کردن در مطالعات سعی می کنند برخی صداهای محیطی یا حتی صداهای داخلی نامرتبط را حذف کنند.

ناگفته نماند که خودگویی گاهی اوقات می تواند سرگرم کننده باشد. به عنوان مثال، فردی که از خودگویی رنج می برد، گاهی اوقات احساسات جدیدی را در درون خود تجربه می کند که ممکن است او را گیج، عصبانی، غمگین یا مضطرب کند، اما به دلیل وسواس و هشدارهایش، مدام این حالات را در درون خود تکرار می کند.

با خودگویی چه کنیم؟ راه حل چیست؟

گاهی برای مقابله با این رفتار اصلا نیازی نیست و نیازی به انجام کار خاصی نیست، به خصوص اگر در کار، تحصیل و زندگی اجتماعی فرد مشکلی ایجاد نکند و نیازی به برخورد با آنها نباشد. تا زمانی که خودگویی مشکلی در زندگی نباشد.

پیشنهاد شما برای مقابله با این رفتار چیست؟

زمانی که خودگویی از حالت معمول خود فراتر رفته است، اولین توصیه مراجعه به روانپزشک است، یعنی فرد باید به متخصص مربوطه مراجعه کند تا این رفتار را به طور کامل بررسی کند و سایر علائم و رفتار و سابقه عملکرد فرد را ارزیابی کند و در صورتی که متخصص نظر این است که درمان شروع خواهد شد.

اگر روانپزشک فردی را که از خودگویی رنج می برد ارزیابی کند، می تواند بر اساس تشخیص، روند درمانی را آغاز کند. اما اگر روانشناس فرد را ارزیابی کند، ممکن است روان درمانی تجویز شود. روان درمانی بر بسیاری از شاخه های موجود استوار است و روش های بسیاری از جمله روان درمانی تحلیلی یا شناختی و رفتاری دارد.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا