عمومی

زادروز بانویی که به دنبال گسترش خیر و نور برای بشر بود/ سلام بر گل طاها، سلام بر زهرا (س)!

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، حضرت فاطمه (س)، دختر حضرت محمد (ص) و خدیجه دختر خویلد است که در روز در روز ۲۰ جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. درباره سال تولد حضرت زهرا (س) اختلاف نظر وجود دارد (بین ۵ سال پیش از آغاز پیامبری محمد یا ۲ سال پس از آن)، اما نظر دیگر سال ۶۰۵ میلادی یا ۵ سال پیش از آغاز دعوت محمد (ص) است.

القاب حضرت زهرا (س)

زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیه، مبارکه، بتول و …، از جمله القابی هستند که محدثان اسلامی، برای حضرت فاطمه (س)، دختر پیغمبر نوشته اند. از بین القاب حضرت فاطمه (س) لقب زهرا از شهرت بیشتری برخوردار است و گاه با او همراه می‌آید (فاطمه زهرا) و یا بصورت ترکیب عربی (فاطمهُ الزَّهراء). در واقع لقب زهرا از هر جهت برازندة این بانوست. حضرت فاطمه زهرا (س) چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابناک (تابان) معرفت و نمونه روشن پرهیزگاری و خداپرستی است.

چگونگی ولادت حضرت زهرا (س)

در مورد چگونگی تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی‌ها اشاره می‌کنیم به حدیث مفضل از کتاب ارزشمند امالی شیخ صدوق که ماجرای ولادت حضرت فاطمه (س) را به صورت دقیق از زبان امام صادق علیه السلام نقل می‌نماید و ما را از بقیه سخن‌ها و تواریخ بی نیاز می‌گرداند:

هنگامی که خدیجه با رسول خدا صلی الله علیه و آله ازدواج کرد، زنان مکه از وی کناره گیری کرده، رفت و آمد خود را با او قطع نمودند. خدیجه از این جهت غمگین شد تا، چون فاطمه را حامله شد این جنین در شکم با خدیجه سخن می‌گفت و خدیجه را دلداری می‌داد.

چندی از این ماجرا گذشت تا هنگام تولد فاطمه (س) شد. خدیجه کسی را به نزد زنان قریش فرستاد و از آن‌ها خواست تا به خانه او آیند و هنگام ولادت فاطمه (س) او را کمک دهند. ولی زنان برای خدیجه پیغام دادند که تو به سخن ما گوش نکردی و با یتیم ابوطالب که مالی نداشت ازدواج کردی، ما نیز به کمک تو نخواهیم آمد.

خدیجه از این پیغام غمگین شد و در حال غم و اندوه به سر می‌برد که به ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت را که همچون زنان بنی هاشم بودند، مشاهده کرد که بر وی وارد شدند. خدیجه از دیدن ایشان نگران شد. اما یکی از آن چهار زن به سخن آمده، گفت:‌ای خدیجه نترس و محزون مباش که پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیل هستم و این آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) است که همدم تو در بهشت خواهد بود و آن دیگر مریم دختر عمران و چهارمی کلثوم دختر موسی بن عمران است. خدای تعالی ما را فرستاد تا در وضع حمل به تو کمک دهیم.

حضرت فاطمه (س)، دختر حضرت محمد (ص) و///

در مورد روز تولد حضرت فاطمه (س) در بین علماى اسلام اختلاف است. لیکن در بین علماى امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد یافته است.

روز تولد حضرت فاطمه (س) در روایتی آمده که حضرت فاطمه (س) در بیست جمادی الثانی سال دوم بعثت که جمعه بود، متولد شد. محل تولد حضرت فاطمه (س) مکان تولد حضرت زهرا (س) در شهر مکه و در خانه خدیجه بوده است. این خانه در محله‏اى است که در گذشته به آن «زقاق العطارین» یعنى کوچه عطار‌ها مى ‏گفتند. رسول خدا (ص) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساکن بود.خانه مبارکى که بار‌ها در آن فرشته وحى بر پیامبر (ص) نازل گردید.

این خانه بعد‌ها به صورت مسجد در آمد و از آنجا که محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زیستگاه پیامبر (ص) و مکان تولد حضرت زهرا (س) بود، در نظر عموم مسلمین ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. از این رو بار‌ها در طول تاریخ همزمان با تعمیر و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام کردند. 

چگونگى تولد حضرت فاطمه (س)

وقتی حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکه او را ترک کردند. هیچ یک از زنان مکه به او سر نمی‌زدند و حتی به او سلام هم نمی‌دادند. خدیجه از تنهایی خود ناراحت شد و از این ناراحتی هراسان شده بود. او وقتی به فاطمه باردار شد، فاطمه از داخل رحم با مادرش حرف می‌زد و به او آرامش می‌داد. خدیجه این مطلب را از پیامبر (ص) پنهان کرد. روزی رسول خدا متوجه شد و به خدیجه فرمود: جبرئیل به من گفته، آنچه در رحم داری دختر است و فرزندانش هم پاک و پاکدامنند.

مدت زیادی نگذشته بود که حضرت خدیجه سراغ زنان قریش و بنی هاشم رفت و گفت: «مثل همه زنان که در هنگام زایمان از یکدیگر مراقبت و پرستاری می‌کنند مرا هم پرستاری کنید.» آن‌ها پیغام دادند، چون حرف ما را گوش ندادی و با محمد یتیم ابوطالب در حالی که فقیر بود ازدواج کردی نمی‌توانیم از تو پرستاری کنیم. خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت، اما در یکى از همین روز‌ها در حالى که او همچنان در بستر آرمیده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود که بر او وارد شدند. خدیجه که از دیدن آنان در هراس شده بود به تکاپو افتاد، اما یکى از زنان او را آرام نمود و گفت: «اى خدیجه! اندوهگین و هراسناک مباش، ما از جانب خدا به سویت آمده‏ایم و خواهران تو هستیم، من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه همسر فرعون است و آن یکى مریم دختر عمران و چهارمین ما صفورا دختر شعیب است.» در این هنگام چهار زن در چهار سوى خدیجه (س) قرار گرفتند و حضرت خدیجه (س) حمل خود را بر زمین نهاد و نورى از او ساطع گردید که شرق و غرب عالم پرتوافکن شد. نورى که به خانه‏ هاى مکه راه یافت و همه را در حیرت فرو برد.

پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابریقى مملو از آب کوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانویى که در پیش روى خدیجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه که از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود بیرون آورد. با یکى تن مولود را پوشاند، و دیگرى را مقنعه او قرار داد آن گاه دست خود را بر لبان کودک نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنین فرمود: «اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسول‏اللَّه سیدالانبیاء و ان بعلى سیدالاوصیاء و ولدى سادة الاسباط.» آن گاه یکایک بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آن‌ها هم با رویى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوریان بشارت تولد او را به آسمان‌ها بردند. در آسمان از یمن قدوم او نورى پدیدار آمد و ساطع گردید که تا آن زمان سماواتیان چنین نورى را رؤیت ننموده بودند. بانوان خدیجه را شادباش گفته از میمنت و مبارکى و طهارت نسلش سخن‌ها گفتند. خدیجه با سرورى زایدالوصف کودک را در آغوش کشید.

ازدواج حضرت فاطمه (س) بنابر روایتی وقتی حضرت زهرا (س) متولد شد، پنج سال از بعثت نبی مکرم اسلام (ص) و سه سال از شب معراج می‌گذشت. ایشان هشت سال با پدر بزرگوارش در مکه بود و سپس با او به مدینه هجرت کرد. یک سال از ورود ایشان به مدینه می‌گذشت که با حضرت علی (ع) ازدواج کرد. وقتی پدرش از دنیا رفت، ایشان هیجده ساله بود و بعد از پیامبر اعظم (ص) هفتاد و دو روز بیشتر زندگی نکرد. نام‌های حضرت فاطمه (س) حضرت فاطمه (س) ۹ اسم دارد که از نام‌های خداوند گرفته شده است که عبارتند از فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، مرضیه، محدثه، زهرا. ۱۰۴ لقب برای حضرت فاطمه جمع آوری شده فاطمه یعنی کسی که از هر شری جدا شده باشد. اگر امیرالمومنین نبود تا با فاطمه ازدواج کند برای فاطمه همسری بر روی زمین پیدا نمی‌شد.

حضرت فاطمه (س)، دختر حضرت محمد (ص) و///

جایگاه حضرت زهرا (س) نزد پیامبر (ص)

حضرت زهرا (س) را نزد پیامبر احترامى عظیم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و این بگونه‏ اى بود که حیرت دیگران را بر مى‏ انگیخت پیامبر (ص) با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مى‏ بوسید و به گفته عایشه هرگاه که فاطمه (س) بر پیامبر وارد مى ‏شد رسول خدا به احترامش از جاى بر مى‏ خاست و پیشانى او را مى‏ بوسید؛ و یا در حین ورود از او جداً استقبال مى‏ کرد و یا در حین خروج از محضرش مشایعتش مى‏ فرمود.

در شأن وصف حضرت فاطمه (س) و در انتساب او بخودش پیامبر کلمات والا و عجیب بکار مى‏ برد. گاهى مى‏ فرمود فاطمه (س) یک شاخه گل است (ریحانه)؛ زمانى مى ‏فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّى)، و گاهى مى ‏فرمود فاطمه (س) عزیزترین مردم به نزد من است.

گاهی نیز پیامبر اکرم (ص) درباره حضرت زهرا (س) مى‏ فرمود هر که فاطمه (س) راشادان کند مرا شادان کرده است و هر که فاطمه (س) را بیازارد مرا آزرده است، با این اضافه که شادى و غضب من، یا محبت و آزارم، همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (س) و على از پیامبر که کدام محبوبتر و عزیزترند فرمود فاطمة احبُّ الىَّ منک و انت یا علىُّ اعزّ علىّ منها. فاطمه (س) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (س) نزد من عزیزتر هستی.
سلمان می‌گوید در محضر رسول خدا (صلی) بودم که ناگهان فاطمه زهرا (س) با یک حالت محزون و گرفته‌ای وارد شدند. از حسادت و طعنه‌زنان قریش دررابطه‌با ازدواجی که قرار بود با امیرالمؤمنین انجام شود، به پدر شکایت کردند تا بتوانند ارشادات پدر و رسول را و هدایتی که از طرف ایشان می‌آید را به گوش مردم برساند تا از آن معیار‌های جاهلی که دنیا و دنیاپرستان داشتند، دست بردارند و بتوانند پاسخگوی آن‌ها باشند.

پدر حضور ایشان را به گرمی پذیرفتند و دست لطف و مهربانی بر سر حضرت کشیدند و به ایشان فرمودند که این عقد به امر خدا بوده است و هر دو شما برگزیده خدا و کفو هم هستید. اینجا بود که حضرت زهرا (س) خوشحال و مسرور سر به آسمان برداشت و فرمودند: «رَضیتُ بِما رَضِی اللهُ لی وَ رَسُولُهُ» / «به آنچه خداوند و رسول او برای من بپسندند، راضی‌ام»

در جای دیگر داریم که وقتی علی (ع)، حضرت زهرا (س) را از رسول‌الله (صلی) خواستگاری کرد، پدر با دخترش مشورت کردند. حضرت زهرا (س) به احترام پدر می‌فرمایند که نظر شما چیست؟ رسول‌الله (صلی) می‌فرماید خدا از آسمان این اجازه را فرمودند. حضرت زهرا (س) درحالی‌که تبسم ملیحی بر چهره داشتند، فرمودند:«رَضیتُ بِما رَضِی اللهُ لی وَ رَسُولُهُ» / «به آنچه خداوند و رسول او برای من بپسندند، راضی‌ام»

در روایت دیگری، روزی امام حسین (س) در دامن حضرت زهرا (س) بودند که پیامبر (صلی) او را بغل گرفت و آنگاه قاتلینش را لعنت کردند. حضرت زهرا (س) پرسیدند که‌ای پدر جان چه می‌گویی؟ پیامبر فرمودند از مصائب او یاد می‌کنم، گویا هم‌اکنون جایگاه شهادت او و یارانش و سبقت آن‌ها در شهادت را می‌بینم. حضرت زهرا (س) از قاتل و مکان شهادت فرزندشان پرسیدند. رسول‌الله (صلی) فرمودند در کربلا و به دست بدترین افراد. آنگاه رسول‌الله (صلی) از عظمت و منزلت حسین (ع) می‌گوید. وقتی که گریه حضرت زهرا (س) را می‌بینند باز هم از فضائل حسین (ع) می‌گویند که دیگر زهرا (س) طاقت نمی‌آورد و می‌گوید: «یا أبة سلمت و رضیت و توکلت علی الله»
“ای پدر جان در برابر خواسته خدا تسلیم و راضی‌ام و بر او توکل می‌کنم. “

زهرا (س) از تمام معبود‌های غیر الله گذشت تا زهرا (س) شد. انسان امروز اگر می‌خواهد به آن مقامات عالی برسد و سیر الی الله را پیدا کند راهی جز این سلوک ندارد که از معبود‌های غیر اله بگذرد و بتواند الله را در سرزمین وجود خودش حاکم کند.

انتخاب مهم حضرت فاطمه (س) روشنگری‌ها و محبت و انتقال معارف بود. او یک‌لحظه بیکار نبود و بعد از رسیدن به آن‌همه عظمت، به آن‌همه معارف و عشق به الله، بیکار نبود. او در جامعه ورود پیدا کرد و اثرگذار بود. از خانواده شروع کرد و فرزندانی را تربیت کرد که این فرزندان در نظام عالم و جهان تأثیرگذار بودند و امروز می‌دانیم که آن فرزندان دلبند زهرا (س) چقدر در تربیت آدم‌ها تأثیرگذار بودند. زندگی حضرت زهرا (س) سرشار از سازندگی و تربیت است.

در تمام دوران کوتاه عمر خودشان، لحظه‌ای از آن جدا نیستند. با انفاقشان، با احسانشان، با اطعام و دعوتشان، با سلام و ادبشان، با دعا و قرآنشان، با راست‌گویی و محبتشان، باانصاف و وفایشان، با فریاد‌ها و تبسمشان، با علم و حلمشان، خلاصه با تمام زندگی‌شان، درس سرشاری و سازندگی را به انسان‌ها آموخت. حضرت در عمر کوتاه خودشان آن‌قدر بلند زیست که اسوه بلندای قامت ایمان و صاحب‌الزمان (عج) گشت.

او لحظه‌ای از سازندگی انسان‌ها و جامعهغافل نبود. چه آنجایی که از او سؤال می‌شد و چه آنجا که به عیادتش می‌آمدند، چه آن هنگامی که در مسجد علیه جور زمان و ستم خلفا می‌شورید. چه آن دم که در خانه با فضه و ام ایمن به سر می‌برد. حضرت زهرا (س) به ما آموخت درس تربیت و سازندگی فقط در کلاس نیست. فقط در جلسه سخنرانی خلاصه نمی‌شود. باید به جامعه آمد و با مردم انس گرفت و با آدم‌ها زندگی کرد. امروز جامعه ما محتاج چنین الگو‌هایی هستند که با تمام زندگی‌شان به سازندگی پرداختند.

امروز دختر و پسر جوان ما نیاز به چنین الگو‌هایی دارند که بعد از تولد به تولید پرداختند و از استعداد‌های سرشار آدم‌ها به‌سادگی عبور نکردند. الان دغدغه امروز ما چه شده است؟ تمام هم‌وغم ما قیمت دلار، وضعیت اقتصادی و کلاً حالت انتقادی و دیگران را زیر سؤال بردن است. این انتقاد‌ها در جامعه باید باشد؛ اما همه‌اش به دیگران پرداختن، پس کی به خود پرداختن؟ کی باید خودمان را به جریان بیندازیم و خودمان مولدی باشیم که بر دیگران تأثیر بگذاریم به تعبیر آن کلام نورانی رسول خدا که فرمودند:«قلیلُ المؤونةِ، کثیر المَعونةِ» «مؤمن کم‌خرج و زحمت است و بسیار کمک و یاری می‌رساند»

حضرت فاطمه (س)، دختر حضرت محمد (ص) و///

خیر انسان مؤمن زیاد به دیگران می‌رسد و حلال مشکلات دیگران است؛ اما از دیگران کم‌توقع دارد. نسل امروز ما بسیار مطالبه‌گر است. هرچند مطالبه‌گری حق است، ولی اگر همه زندگی‌مان شد، پس خودم چه؟ دستان خودم چه؟ پس تکلیف این‌همه استعداد که خدا به من داده است چه می‌شود؟ ما به‌راستی که از خودمان غافل شده‌ایم و آن نیاز‌ها و استعداد‌ها را به کار نبسته‌ایم. از همسرمان، فرزندانمان، بستگانمان و از دوستانمان غافل شده‌ایم. جامعه را رها کرده و به دیگران واگذار کرده‌ایم. ولی می‌بینیم حضرت زهرا دغدغه جامعه را داشتند. بیشترین گریه‌های حضرت زهرا (س) نه به این خاطر بود که به خودش ظلم کردند، نه به‌خاطر اینکه به علی (ع) ظلم کردند، بلکه به‌خاطر این بود که جامعه را به ظلم بستند. جلوی رشد استعداد‌ها را گرفتند. جلوی نور حق را گرفتند.

آن چیزی که درد و دغدغه فاطمه (س) بود، این بود که جلوی نور را گرفتند و می‌خواستند انسان‌ها را در تاریکی محض فرو ببرند. فریاد فاطمه (س) به‌خاطر شکستن در خانه‌اش و سقط فرزندش نبود، بلکه گریه‌ها و اشک‌های شبانه‌روزی او به‌خاطر این تاریکی و ظلمتی که در جامعه ایجاد کردند بود و نگذاشتند که این نور هستی و نور الهی بر قلوب آدم‌ها بتابد. فلذا می‌بینیم که فاطمه (س) این‌گونه دغدغه‌مند بود. 

در ادامه، دو سروده از خانم سمانه رحیمی شاعر آئینی کشورمان در وصف حضرت صدیقه طاهره و دخت نبی مکرم اسلام را زمزمه می کنیم:

شوقی ست در نگاه خدیجه که مادر است
وقت شکفتن گل باغ پیمبر (ص) است

دسته به دسته حور و ملک جمع می‌شوند
نوری که جاری است در این خانه کوثر است

چشمش که باز شد به جهان آفتاب عشق
مژده رسید حضرت ریحانه دختر است

او فاطمه ست فخر زنان دو عالم است
زهرای مرضیه است طهورای اطهر است

او مادر حسین و حسن همسر علی (ع) ست
او مادر عقیله و گل‌های پرپر است

خورشید و ماه پیش رخش سجده می‌کنند
بانوی بانوان جهان تاج بر سر است

سنگ صبور غربت و تنهایی رسول
همراز و هم نشین و هم آواز حیدر است

او اسوه‌ی نجابت و ایمان و بندگی ست
دامان پر ز عفت او یاس پرور است

نوری که آسمان و زمین بر مدار اوست
خورشید، روز و، ماه، غروب و، شب اختر است

او کوثر است چشمه‌ی جاری از آسمان
خیری کثیر و معجزه ایی نامکرر است

بانوی بانوان جهان است فاطمه (س)
الگوی بی بدیل زنان است فاطمه (س)

رسید، عطر نسیمی پر از ترانه‌ی عشق
شکفت، غنچه‌ی یاسی پر از نشانه‌ی عشق

شبی که صاعقه، موسیقی نگاهش را
نواخت در نُت بارانِ دانه دانه‌ی عشق

شبی که چشم ستاره به نور روشن شد
گرفته بود در آغوش خود جوانه‌ی عشق

گرفته بود دلی در میان دلهره‌ها
به هر بهانه‌ی ممکن فقط بهانه‌ی عشق

شبی که ارض و سما، ماه را بغل کردند
نشست بال فرشته به بام خانه‌ی عشق

نوشت بر قدح عاشقی نگاه زمین
سلام بر قدم ماه بر خزانه‌ی عشق

سلام بر گل یاسی که طُرّه‌ی نورش
نشست وقت دمیدن به روی شانه‌ی عشق

سلام بر گل طاها، سلام بر زهرا (س)
سلام بر رخ آن مادر یگانه‌ی عشق

انیس قلب پیمبر! خوش آمدی به جهان
نگین خانه‌ی حیدر! خوش آمدی به جهان

 

دکمه بازگشت به بالا