تبلیغات سابلمینال چیست؟
تبلیغات سابلیمینال مفهومی بحث برانگیز و اغلب اشتباه درک شده است که شامل استفاده از تکنیک هایی است که پیام ها را زیر آستانه آگاهی آگاهانه منتقل می کند. هدف این است که بر رفتار مصرف کننده تأثیر بگذاریم بدون اینکه مصرف کننده آگاهانه متوجه شود که تحت تأثیر قرار گرفته است. در اینجا چند راه برای استفاده از این تکنیک آورده شده است:
جاسازی: این شامل پنهان کردن پیام های دیداری یا شنیداری در یک تبلیغ است. به عنوان مثال، یک تصویر یا کلمه ممکن است در پسزمینه یک تبلیغ گنجانده شود، یا ممکن است پیامی در یک قطعه صوتی با سطح صدا درج شود که برای ذهن آگاه غیرقابل شنیدن باشد.
پیام های زیربصری: این ها نشانه های بصری هستند که به قدری کوتاه (اغلب چند میلی ثانیه) فلش می شوند که آگاهانه درک نمی شوند. ایده این است که این پیام ها توسط ضمیر ناخودآگاه ثبت می شوند و می توانند بر نگرش ها و رفتار تأثیر بگذارند.
Backmasking: در تبلیغات صوتی، پشت ماسک شامل ضبط پیام ها به عقب است، به طوری که وقتی صدا به طور معمول پخش می شود، قابل درک نیست. تئوری این است که این پیام ها می توانند ناخودآگاه رمزگشایی شوند و بر رفتار تأثیر بگذارند.
پیامهای زیر شنیدنی: مانند پشت ماسک کردن، پیامهای غیرقابل شنیدن پیامهای صوتی هستند که با سطح صدایی که آگاهانه شنیده نمیشوند در تبلیغات درج میشوند.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که اثربخشی تبلیغات سابلیمینال موضوعی است که در حال بحث است. در حالی که برخی از تحقیقات نشان می دهد که پیام های ناخودآگاه می توانند تأثیر کمی بر رفتار داشته باشند، بسیاری از کارشناسان تردید دارند که آنها تأثیر قابل توجهی بر تصمیمات خرید مصرف کننده داشته باشند.
علاوه بر این، استفاده از تبلیغات سابلیمینال توسط بسیاری غیراخلاقی تلقی می شود و در برخی کشورها از جمله بریتانیا و استرالیا ممنوع است. در ایالات متحده، کمیسیون تجارت فدرال و کمیسیون ارتباطات فدرال آن را فریبنده و ناعادلانه اعلام کرده اند، اما هیچ قانون خاصی علیه آن وجود ندارد.
در حالی که تبلیغات سابلیمینال مفهومی جذاب است، اثربخشی آن مشکوک است و استفاده از آن نگرانیهای اخلاقی را ایجاد میکند. اکثر متخصصان بر این باورند که تبلیغات موفق به جای پیامهای پنهان، بر ارتباطات واضح و مستقیم متکی است.
علیرغم بحثها و پرسشهای اخلاقی پیرامون تبلیغات سابلیمینال، شایان ذکر است که علاقه به این تکنیک در طول سالها ادامه داشته است، که هم ناشی از کنجکاوی و هم تمایل به استراتژیهای بازاریابی مؤثرتر است. در اینجا چند نکته دیگر وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
پرایمینگ سابلیمینال: در اصطلاح روانشناسی، پرایمینگ فرآیندی است که با دستکاری قرار گرفتن در معرض تصاویر، کلمات یا مفاهیم، افکار دیگران را به طور ماهرانه هدایت میکند. در تبلیغات، این ممکن است شامل ارائه تصاویر یا کلماتی باشد که با یک برند یا محصول خاص مرتبط هستند قبل از اینکه مصرف کننده در معرض تبلیغات واقعی قرار گیرد.
قرار دادن محصول: در حالی که به معنای دقیق آن نه زیرآگهی است، اما قرار دادن محصول می تواند شکل ظریف تری از تبلیغات باشد که زیر سطح آگاهی آگاهانه کار می کند. این شامل ترکیب یک محصول یا نام تجاری در یک برنامه تلویزیونی، فیلم، بازی ویدیویی یا سایر اشکال محتوای رسانه ای است. ایده این است که بر نگرش بینندگان نسبت به محصول یا برند تأثیر بگذاریم بدون اینکه آنها آگاهانه متوجه شوند.
بازاریابی عصبی: این یک زمینه نسبتاً جدید از تحقیقات بازاریابی است که از فناوری تصویربرداری مغز برای مطالعه پاسخ های عصبی مصرف کنندگان به محرک های بازاریابی استفاده می کند. در حالی که بازاریابی عصبی به خودی خود تبلیغات زیرآگهی نیست، می تواند شامل مطالعه پاسخ های ناخودآگاه به تبلیغات باشد.
یادآوری این نکته مهم است که اگرچه این روشها ممکن است تا حدی بر رفتار مصرفکننده تأثیر بگذارند، اما تضمینی برای کارکرد آنها وجود ندارد و اثربخشی آنها بسته به فرد و زمینه خاص میتواند بسیار متفاوت باشد.
علاوه بر این، همانطور که قبلا ذکر شد، استفاده از تبلیغات سابلیمینال توسط بسیاری غیراخلاقی تلقی می شود و در بسیاری از حوزه های قضایی تابع مقررات است. این به این دلیل است که تلاش میکند بدون اطلاع یا رضایت آنها بر مصرفکنندگان تأثیر بگذارد، که مسائل مربوط به حقوق مصرفکننده و انصاف را مطرح میکند.
بنابراین، در حالی که تبلیغات سابلیمینال از منظر روانشناختی یک مفهوم جالب است، کاربرد عملی آن محدود و پیامدهای اخلاقی آن قابل توجه است. اکثر کارشناسان موافقند که بهترین استراتژی های تبلیغاتی آنهایی هستند که به استقلال مصرف کنندگان احترام می گذارند، اطلاعات واضح و دقیق را ارائه می دهند و باعث ایجاد ارتباط واقعی بین مصرف کننده و برند می شوند.
در حالی که تکنیک ها و پیامدهای تبلیغات سابلیمینال ممکن است فریبنده باشد، ارزش آن را دارد که بر جنبه های گسترده تر تبلیغات که شفاف تر و پذیرفته شده تر هستند تمرکز کنیم. در اینجا برخی از ملاحظات دیگر وجود دارد:
شناخت برند: یکی از موثرترین استراتژی های تبلیغاتی، ایجاد شناخت برند است. این ناخودآگاه نیست، اما در سطحی ناخودآگاه عمل می کند. هنگامی که مصرف کنندگان به طور مکرر در معرض یک نام تجاری قرار می گیرند، احتمال بیشتری دارد که آن را بشناسند و به آن اعتماد کنند، که می تواند بر تصمیمات خرید آنها تأثیر بگذارد.
جذابیت های احساسی: هدف بسیاری از تبلیغات برانگیختن احساسات قوی مانند شادی، دلتنگی یا حتی ترس است. در حالی که این پیام ها آگاهانه درک می شوند، می توانند بر نگرش ها و رفتارهای ناخودآگاه نیز تأثیر بگذارند.
اثبات اجتماعی: تبلیغکنندگان اغلب از توصیفات و تأییدیهها برای تأثیرگذاری بر رفتار مصرفکننده استفاده میکنند. مشاهده اینکه دیگران از یک محصول استفاده می کنند و آن را تأیید می کنند، می تواند به طور ناخودآگاه مشتریان را تحت تأثیر قرار دهد تا به آن محصول اعتماد کنند و ارزش قائل شوند.
روانشناسی رنگ: استفاده از رنگ های خاص در تبلیغات می تواند احساسات یا تداعی های خاصی را برانگیزد. به عنوان مثال، قرمز اغلب با هیجان و اشتیاق همراه است، در حالی که آبی می تواند احساس آرامش و اعتماد را برانگیزد.
در حالی که تبلیغات سابلیمینال یک مفهوم وسوسه انگیز است، اثربخشی واقعی و پیامدهای اخلاقی آن بسیار مورد بحث است. بسیاری از کارشناسان استدلال می کنند که تبلیغات موفق به جای تلاش برای دستکاری مخفیانه ضمیر ناخودآگاه، مبتنی بر ارتباطات روشن و درک رفتار مصرف کننده است. شیوه های شفاف و اخلاقی در تبلیغات، مانند ایجاد هویت برند قوی، ایجاد جذابیت های احساسی، ارائه اثبات اجتماعی و درک روانشناسی رنگ، استراتژی های اثبات شده ای هستند که به حقوق و هوش مصرف کنندگان احترام می گذارند. برای خرید انواع سابلیمینال می توانید به وب سایت سابلیمینالز مراجعه کنید.